تاریخ:۲۸ آذرماه ۱۳۹۹

تیم کلکچال به توچال

گزارش پیمایش کلکچال  به قله توچال از خط الرس لزون ها و چهارپالون

 

برگزار کننده : باشگاه کانون کوه کرج

سرپرست برنامه: آقای سیامک عینی

مسئول فنی: آقای مهدی عباسی

تاریخ اجرا: ۲۸ اذر ماه ۱۳۹۹

همنوردان با متوسط سنی حدود پنجاه سال

آقایان سیامک عینی- مهدی عباسی-نظام خامسی-کامران شهریاری

-امیر معقول-فرهاد مختارپور- رضا مسلمی و سعید یعقوبی کیا

عکاس و گزارش نویس: سعید یعقوبی کیا

شروع برنامه پارک جمشیدیه ساعت ۵  صبح

مسیر طی شده بیش از ۱۲ کیلومتر در مدت زمان ۱۰ ساعت

قله های صعود شده: کلکچال اصلی و فرعی ، لزون شرقی و غربی ، چهار پالانها و  قله توچال

چالش ها : برفکوبی پس از قله کلکچال، طوفان نسبتا شدید بعد لزون غربی و مه و دمای حسی حدود ۲۵- درجه در نزدیک قله توچال

اتمام برنامه ساعت ۳ بعد ازظهر قله توچال و فرود با تله کابین

 

توچال بلند ترین کوه نزدیک به تهران، از رشته کوه های البرز مرکزی است که دارای ویژگی خاص از جمله ارتفاع نزدیک به ۴۰۰۰ متری ، دارای اردوگاه و پناه گاه های مناسب، امنیت خوب و مسیر های شناخته شده، تله کابین تا نزدیک قله، دارای پیست اسکی و هتل، آنتن دهی موبایل و اینترنت و غیره می باشد و به همین دلیل به یکی از پر ترافیک ترین کوهای کشور و حتی دنیا تبدیل شده است.

از سوی دیگر توچال با این همه صعود کننده، یکی از پاکیزه ترین کوهستانهای ایران است که البته مدیون کوهنوردان فهیم و مسئولیت پذیر و دوستداران محیط زیست می باشد.

توچال دارای تنوع گیاهی متنوع همچون ریواس،انواع کنگر وگون، آویشن و غیره می باشد که مانع  فرسایش خاک و جلوگیری از سیلاب می شوند که متاسفانه افرادی سودجو با اجیر کردن کارگران  به جهت بهره برداری تجاری و یا برخی کوهنوردان موجب تخریب این گنجینه های گیاهی و چرخه زیستی می شوند.

همچنین توچال دارای حیات وحش غنی در سالهای دور بوده که با شکار بی رویه بسیاری از گونه ها منقرض شده اند. روباه، گرگ، موش صحرایی، شغال و گاهی کل و بز را در توچال می توان دید. در شهریور ماه سال جاری در صعودی که به قله داشتیم در صخره های بالای شیر پلا شاهد یک  گله حدود سی راس کل و بز بودیم.

اکنون که این گزارش را باز نویسی می کنم اواخر آذر ماه ۱۳۹۹ است و یک ماه از برنامه صعود گذشته و دو اتفاق مهم در تقویم کوهنوردی ایران و جهان رخ داده که در این گزارش در جهت بهره برداری از این وقایع به آنها نیز خواهم پرداخت.

حادثه بسیار تلخ و ناگوار و جان سوز پنجم دی ماه ۱۳۹۹ در کوه های شمال تهران که منجر به کشته شدن ۱۲ نفر از همنوردان و هموطنان عزیزمان شد و جامعه کوهنوردی را داغدار کرد.

صعود به تنها قله صعود نشده زمستاتی کی دو توسط تیم قدرتمند شرپاهای نپالی که البته تجزیه و تحلیل ابعاد فنی آن در تخصص من آماتور نیست.

در آخرین هفته آذر ماه نودو نه متوجه شدم باشگاه کانون کوه برنامه ای یک روزه صعود بر قله توچال از مسیر کلکچال و خط راس لزون را در دستور کار خود قرار داده است. پیشاپیش با همنوردان کانون کوه پیمایش خط الراسی و صعود شبانه به توچال را داشتم و نظم و جدیت و برنامه ریزی اصولی این باشگاه مطلع بودم و از آنجا که در شهریور ماه این مسیر را با یکی از دوستانم صعود کرده بودیم و با توجه به شرایط زمستانی حاکم در آخر آذرماه، متوجه سختی برنامه شدم و مشتاقانه جهت حضور در برنامه با آقای نیستانکی که سرپرست برنامه بودند ارتباط گرفتم. ایشان بسیار سخت گیری می کردند. قانع کردن ایشان سخت بود هر چند در پیمایش خط راس فیلبند همنورد بودیم ولی با حساسیت تمام پیگیر سوابق کوهنوردی من بودند.

چند روزی به اجرای برنامه مانده بود گویا برای آقای نیستانکی مشکلی پیش آمده بود و از سرپرستی برنامه انصراف داده بودند. در نهایت  هماهنگی های لازم با سرپرست جدید آقای سیامک عینی و مسئول فنی آقای مهدی عباسی برای جمعه بیست و هشتم آذر ماه صورت گرفت. 

تا حالا برنامه زمستانی خیلی جدی نداشتم فقط چند صعود به توچال و کلکچال و کماچال در اواخر پاییز و اوایل بهار که البته بدون چالش هم نبودند داشتم.

پیرو هماهنگی قبلی با آقای عینی قرار بود یکی از همنوردانم به نام مجید نیز در این  برنامه حضور داشته باشند، ساعت ۵ صبح خودمو به پارک جمشیدیه رسوندم  هوا تاریک بود و قدری سرد، مه غلیظی فضای پارک را پر کرده بود. آقا مجید را دیدم و کمی آن طرف تر آقای عباسی و آقای عینی و دیگر همنوردان آماده شروع برنامه بودند.

 

برنامه در راس ساعت ۵ صبح با سرپرستی آقای عینی و با مشارکت هشت نفر با سرقدمی و مسئول فنی آقای مهدی عباسی و با رعایت فاصله استاندارد شروع شد. کوهنوردانی نیز به صورت انفرادی و یا دو سه نفره همزمان با ما در حال صعود بودند.  بعد از پیمایش اندکی از مسیر با یک گروه دوستانه برخورد کردیم که متاسفانه با نهایت بی نظمی و بدون توجه به اطراف و دیگر کوهنوردان و با صدای بلند، سکوت لذت بخش کوهستان را درهم می شکستند. صحنه نا آشنایی نبود و شاید صدها بار این صحنه ها را در کوهنوردی دیده باشیم، شوخی با صدای بلند، شوخی های رکیک، گوش کردن موزیک و غیره ، شاید اشکال خاصی نداشته باشه و شاید این اندک شادی آنها بعد از یک هفته کار و استرس شهر نشینی باشد و اینکه چند نفر همت کرده اند و صبح زود خود را به کوهستان رسانده اند ستودنی است و آن رفتار ها قابل اقماض، ولی متاسفانه واقعه تلخ پنجم دی ماه زنگ خطری است برای اتفاقاتی مشابه در آینده، چرا که کوهنوردی ورزشی است پر از خطر و چالش و نیازمند سازماندهی و مدیریت، با خود می اندیشدم شاید کسانی که در پنجم دی ماه در طوفان و سرمای  کوه های شمال تهران بخصوص در کلکچال جان باختند همانهایی باشند که انفرادی و یا دوستانه و بدون حداقل تجربه و امکانات کوه پیمایی می کنند و گرفتار غافلگیری های سهمگین طبیعت می شوند.

اندکی پس از پیمایش و نرسیده به ایستگاه اول آقا مجید اعلام کرد که توانایی ادامه مسیر را ندارد و از ادامه برنامه انصراف دادند. البته شب قبل گفته بودند که به دلیل جراحی دندان آمادگی کامل برای صعود ندارند و شاید تا کلکچال همراهی کنند. بعدا که از آقا مهدی بابت عدم همراهی دوستم  عذر خواهی کردم ایشان رفتار آقا مجید را ستودند و گفتند که بهترین کار را کرده اند چرا که در بهترین زمان عدم آمادگی خود را اعلام کردند و شاید در ارتفاعات بالا دچار مشکلات فراوانی می شدند.

حدود ساعت ۶:۳۰ بود که به اردوگاه کوهستانی کلکچال نزدیک می شدیم رفته رفته سرمای هوا بیشتر احساس می شد، صدای اذان کم کمک به گوش می رسید، قرص ماه کامل بود و تابش نور ماه جلوه خاصی به سینه کش کوهستان نیمه برفی تهران داده بود، صدای خش خش برف در زیر پای کوهنوردان سکوت حاکم را می شکست و قدمهای منظم و کوتاه سرپرست گروه خبر از برنامه ای سنگین و پر چالش را می داد. اندک کوهنوردان سحر خیز تر از ما نیز در حال برگشت از اردوگاه بودند.

   ساعت ۶:۴۵ دقیقه به اردوگاه کلکچال رسیدیم به زیر یکی از سرپناه ها رفتیم و تا کوله ها را زمین گذاشتیم آقای مهدی خاطر نشان کردند که ده دقیقه صبحانه و دستشویی و حرکت!! همیشه عادت به توقف های یک ساعته و بیشتر در پناه گاه های کلکچال و شیرپلا و پلنگچال داشتم خوردن صبحانه و قهوه و چای و گپ زدن با همنوردان و کوهنوردان و شنیدن خاطرات و به اشتراک گذاری تجربیات، برایم لذت بخش بود ولی این بار خبری از توقف طولانی نبود و گویا سرپرست برنامه پیمایش به سبک تهاجمی و مدیریت زمان در دستور کارش بود.

 

پس از خوردن صبحانه و هشدار سرپرستها به صرفه جویی در زمان ، یکی از همنوردان زودتر رسیده بود و به گروه پیوست و دوباره ۸ نفر شدیم و گروه آماده صعود شد. هوا روشن شده بود ولی ابری و مه آلود بود زمین کاملاً پوشیده از برف و گروه با جدیت تمام و آهنگ ملایم به سوی قله حرکت کرد. پس از پیمایش شیب ملایم و برفی و گذر از ابرها حدود ساعت ۸ به گردنه لوپهنه رسیدیم منطقه ای دل انگیز و چشم انداز بسیار زیبا  از رخ جنوبی مجموعه کوه های توچال با ارتفاع ۳۱۸۰ متر از سطح دریا، در روبرو قله های توچال و کماچال و شاهنشین خود نمایی می کردند سمت راست قله های کلکچال و چپ قله اسپیلت پشت سر نیز دشت تهران که در زیر انبوهی از ابرهای سفید مدفون شده بودند.

برای بسیاری ازکوهنوردان رسیدن به لو پهنه مانند رسیدن به یک هدف است بسیاری هم در همین جا عکس می گیرند و بر می گردند حتی تابلویی به اشتباه در این مکان نصب شده که نوشته قله کلکچال، بسیاری هم که قصد قله توچال یا کلکچال را دارند پس از اندکی استراحت راهی مقصد خود می شوند.

از آقای عباسی خواستیم توضیحی در خصوص منطقه بدهند با لحن خاص خود توضیح دادند “اینجا لوپهنه است اون مسیر مسیر تابستونه است میره دره پیازچال الان اگه بری خدا نگهدار میشی چون بهمن داره………….” بازهم واقعه پنجم دی؛ افراد زیادی در این منطقه دچار بهمن و سرمازدگی شدند و جان باختند شاید کمی توجه به نکات ریز و مهم در کوهنوردی مانع اتفاقات این چنینی شود.

آفتاب بر سر و روی کوها دست نوازش می کشید هوا بسیار دل انگیز و کمی گرمتر شده بود. سرپرست ها مسیر قله کلکچال را انتخاب کرده بودند. از لو پهنه به سمت قله کلکچال راهی شدیم پس از پیمایش یال و چندین گرده ساعت  ۹:۴۰ به قله زیبای کلکچال رسیدیم. کلکچال دارای دو قله اصلی و فرعی با  ارتفاع تقریبی ۳۳۵۰ متر از سطح دریاست که پس از صعود از یال غربی در نمای روبرو شاهد قله دار آباد و در دوردست قله ها و خط الرس های البرز مرکزی و در نهایت قله زیبای دماوند بودیم .

چو پا بر فراز کلک چال کرد        ز چنگ تهمتن رها یال  کرد

                            گریزان شده پور دیو سپید         تهمتن به رخش اندر آمد چو شید

هوای مطبوع و دلپذیر، گروه یک دست و توانمند، سرپرست های با تجربه و مسیر پاکوب شده دست به دست هم داده بودند تا اینجا صعود بسیار عالی و بدون چالشی را تا تجربه کرده باشیم، پس از اندکی استراحت گرفتن عکس و نوشیدن آب ، سرپرست ها ادامه مسیر را توضیح دادند. می بایست از قله کلکچال به سمت دره پیاز چال فرود می آمدیم  و سپس به قله لزون شرقی با شیب قابل ملاحظه ای صعود می کردیم و سوار بر خط الراس لزون می شدیم. آقای عینی موقعیت گروه و صعود به کلکچال را به پشتیبان برنامه اطلاع دادند کوله ها را برداشتیم و راهی شدیم.

 مسیر پیش رو پوشیده از برف بود و پاکوبی وجود نداشت ارتفاع برف در بعضی نقاط بیش از یک متر به نظر می رسید.

از قله کلکچال به سمت سر چشمه لزون سرازیر شدیم بالای چشمه پهنه کوچکیست که بین قله کلکچال و لزون ها واقع شده و انتهای دره با شیب ملایم به تیغه های دارآباد منتهی می گردد و این امر موجب شده که با وزش باد غربی شرقی برف قابل توجهی در این پهنه انباشته شود.

با همت آقا مهدی همنوردان با  برف کوبی سنگین از این پهنه گذشتیم و راهی قله لزون شرقی شدیم. شیب مسیر بالا بود ولی برف قابل توجهی درمسیر نبود. پس از اندکی پیمایش، دماوند و دیگر قله های البرز مجددا نمایان شدند.

یکی از مزایای صعود به توچال از این مسیر منظره های چشم نواز از زیبایی های کم نظیر ایران زیباست که ساعت ها میتوان با آنها نظر بازی کرد و لذت برد.

ساعت ۱۱ به قله لزون شرقی رسیدیم کمی استراحت و نوشیدن آب و چای و به سرعت مسیر یال را در پیش گرفتیم پس از اندکی لزون غربی را هم رد کردیم. هوا اندکی سردتر و سرعت باد هم بیشتر شده بود ابرهای متراکم در پیش رو دیده می  شدند و هرچه جلوتر می رفتیم مسیر پر برفتر می شد. افراد گروه به نوبت برفکوبی می کردند و در پیش رو چهار پالونها را داشتیم، خط الرسی زیبا که در ضلع شمال به دره ایگل در جنوب چشمه نرگس و دره پیاز چال منتهی می شود.

به پیشنهاد سرپرست ها ایستادیم  و با افزودن لباس و کلاه و عینک طوفان به مسیر ادامه دادیم. هر پیشتر میرفتیم برف سنگین تر و هوا سردتر و طوفانی تر می شد. پس از برفکوبی  سنگین  به تیغه سنگی اولین گرده رسیدیم که مسیر بسیار باریکی برای عبور داشت و یک نقاب برفی به سمت شمال بر روی آن شکل گرفته بود.شیب زیاد رخ جنوبی با نمایی از برف و یخ و سنگ، اندکی ترسناک بود. عبور از این یال چالش پیش روی گروه و بخصوص سرپرست ها به نظر می رسید. آقای عباسی باتوم ها را جمع کرد و کلنگ فنی را به دست گرفت کوچکترین اشتباه می توانست موجب شکستن نقاب برفی شود.من کمی عقب تر بودم و با دقت تمام حرکات ایشان را زیر نظر گرفتم. حس مرکبی از دلهره و هیجان با چاشنی سرما تمام وجودم را فرا گرفته بود. آقا مهدی با سخمه کلنگ نقاب را ارزیابی کرد و با احتیاط و مهارت از تیغه سنگی بالا رفت  پس از چند دقیقه  مسیر را گشود و افراد گروه یکی پس از دیگری دست به سنگ  و با احتیاط کامل از مسیر عبور کردند.

 

 با این حال عبور از این یال بیش از نیم ساعت طول کشید اندکی غفلت، ترس و ناشیگری می توانست موجب سقوط نقاب برفی و  یا معطلی بیش از حد، موجب سرما زدگی افراد گروه گردد. همان اتفاق ناگواری و دردناک که یک هفته بعد در ارتفاعات پایین تر رخ داد. تصاویر مربوط به پنجم دی ماه را در شبکه های اجتماعی بارها دیده ام و روایات زیادی از دوستان کوهنورد که در آن روز در منطقه بودند شنیده ام و هر آنچه در این برنامه تجربه کردیم را با وقایع آن روز مقایسه کرده ام. آنچه مسلم است مهمترین عامل تلفات سهمگین پنجم دی ماه، قافلگیری و شدت تغییرات ناگهانی هوا در کوهستان پر صعود شمال تهران بود ولی این امری طبیعی است و کوهستان هر آن آبستن اتفاقات ناگهانی است. کوهنوردی ایمن و موفق، نیازمند پیش بینی،برنامه ریزی،آموزش، مهارتهای فردی،کار گروهی و هم دلیست.

یال ها یکی پس از دیگری سپری شدند . دید افقی بسیار کمتر شده بود به طوری که در نزیکی قله مسیر مشخص نبود و حتی  اندکی مسیر را از دست دادیم تا اینکه به تابلوی راهنما رسیدیم .در ساعت ۳ بعد از ظهر همه اعضای گروه سالم و سلامت و طبق زمانبندی به قله زیبای توچال رسیدیم آقای عینی صعود به قله و موقعیت گروه را به پشتیبان اطلاع دادند و پس از گرفتن عکس راهی ایستگه هفت تله کابین شدیم.

نظر آقای عینی را در خصوص برنامه پرسیدم. برنامه را چالشی و زمستانی، قدرت بدنی اعضای گروه را عالی و صعود خوب و بی نقص را مدیون همدلی و همت تک تک اعضای گروه ارزیابی کردند.

آقای عباسی نیز برنامه را بدون حاشیه و شسته رُفته و اعضای گروه را درخدمت و تابع تیم و سرپرست ها دانستند. همچنین برنامه را یک کار تیمی خوب و در حد اردوی هیمالیانوردی با توجه به سنگینی مسیر وبرفکوبی و سردی هوا عنوان کردند.





عکاس و گزارش نویس: سعید یعقوبی کیا

موسسه فرهنگی ورزشی دوستداران قله ها و طبیعت  (کانون کوه)