ساعت ۴:۳۰ صبح روز جمعه، ۱۱ خرداد ۱۴۰۳ است. آسمان به رنگ آبی تیره درآمده و اثری از شب نیست. خورشید در حال طلوع است و به ساکنان زمین سلام میکند. میدان توحید کرج خلوت است؛ جگرکیهای شبهای جمعه و دکههای اطراف میدان بستهاند و حتی مسجد نیز تعطیل است. خواب صبحگاهی آخرین روزهای بهار، همه موجودات زنده را به پناهگاههای امنشان فرا خوانده، حتی سگهای بیخانمان شهر را که این روزها تعدادشان زیاد شده، به خواب فرو برده است. مجسمه وسط میدان نیز سکوت صبحگاهی را برهم نمیزند. صدای گنجشکهای بیقرار از لابهلای شاخههای درختان تنومند اطراف میدان، گوشها را نوازش میدهد. همنوردان با آغوشی گرم و چهرههایی خندان، آماده صعود به قله کرچان هستند و با روی گشاده از هم استقبال میکنند.
ساعت ۴:۴۰ دقیقه، با ۵ خودرو به سمت جاده چالوس حرکت میکنیم. پس از طی حدود ۴۷ کیلومتر در جاده، به منطقه آسارا میرسیم. بعد از پل خواب، به سمت چپ جاده فرعی میپیچیم و پس از گذر از کنار بستنیفروشی دهاتی، به محل قرار میرسیم که سرپرست برنامه و دو همراهش منتظر ما هستند و به گروه میپیوندند. تابلوی روستای کیاسر پس از ۴ کیلومتر، نوید نزدیکی به مقصدمان، کرچان، را میدهد.
ساعت ۵:۴۵ دقیقه است که به محل قرار میرسیم. تیم پس از تعویض کفش و آمادهسازی کولهها، ساعت ۶ پس از معرفی و تقسیم مسئولیتها، حرکت را آغاز میکند. ۱۹ نفر از اعضا و مهمانان باشگاه دوستداران قلهها و طبیعت، به سرپرستی شکوفه چهاردولی و با همراهی صفر میرالی به عنوان عقبدار، مجید عربی به عنوان عکاس، فرزانه محمدی مسئول امداد و نجات، امیر معقول به عنوان سرپرست و سیامک عینی مسئول فنی، مسیر ثبتشده در ارتفاع ۲۳۰۰ متری از یال جنوبی قله کرچان را در پیش میگیرند. مسیر با گلهای بهاری زرد و سفید پوشیده شده است.
با عبور از شیبی حدود ۲۰ درجه، به یال جنوبی قله کرچان میرسیم. خورشید طلوع کرده و آفتاب تابستانی از شرق به ما میتابد. هوا با وجود صبحگاهی بودن، گرم است. صعود بدون کلاه، ضدآفتاب، عینک و اسکارف، میتواند باعث آفتابسوختگی شدید شود. بوتههای کوچک گون با گلهای صورتی و سفید، شوید وحشی سبز و درخشان، و تره کوهی، چشمانداز یال را پس از بارشهای هفته قبل که باعث لغو برنامه باشگاه شده بود، سرسبز و شاداب کردهاند.
با بالا رفتن از یال و افزایش ارتفاع، نسیم خنکی میوزد و هوا خنکتر میشود. زیر درخت سروی با ریشههای گسترده و عمیق که در سنگ و خاک فرو رفته، ساعت ۷:۳۰ به مدت نیم ساعت صبحانه میخوریم. تیغههای سنگی مسیر صعود کرچان روبروی ما خودنمایی میکنند. پس از صبحانه، به سمت تیغهها بالا رفته و با تراورس به سمت راست، ارتفاع میگیریم. گلهای ریواس کوچک و قرمز روشن با برگهای سبز تیره، نشان از تازگی ریولسها دارند که هر از گاهی دستی برای چیدن ساقهای خم میشود و این گیاه ترش و آبدار را با دیگران تقسیم میکند.
پس از عبور از تیغهها و بازگشت به یال، قله هزاربند در برابر چشمان ما قد علم میکند. برفچالهای باقیمانده از زمستان در دامنه کرچان، ترکیبی از سفید، سبز و آبی آسمان را همچون تابلوهای باب راس نقاش، در برابر دیدگان ما خلق میکنند. شیب را با حرکت زیگزاگی بالا میرویم تا از تندی آن بکاهیم و از روی دو برفچال تراورس میکنیم. پس از گذر از مسیری سنگی شبیه به سنگهای سیاه، ساعت ۱۱:۱۵ دقیقه بر بلندای ۳۷۷۰ متری قله کرچان میایستیم.
خط الرأس کلاشویا، ونتار، هفتخوان، کهار و ناز در سمت چپ (غرب قله) خودنمایی میکنند که همگی پوشیده از برف هستند. از فراز قله کرچان، قلههای منار، آزادکوه، سوتک، کمانکوه و دماوند نیز در سمت راست قابل مشاهدهاند. پس از نیم ساعت عکاسی و استراحت روی قله، فرود را آغاز میکنیم و ساعت ۱۳ در زیر برفچالهای روبروی هزاربند، در شیبی ملایم و سبز که پوشیده از شوید، گون، خار، شنگه و تره کوهی است، توقف کرده و ناهار میخوریم. پس از نیم ساعت، حرکت را ادامه میدهیم و ساعت ۱۵:۳۰ به پای ماشینها میرسیم.
در طول صعود، آسمان آفتابی و بدون ابر یا بارش بود. دمای هوا حدود ۲۰ درجه سانتیگراد و گاهی نسیم خنکی میوزید. پس از حرکت، کمی جلوتر به منبع آبی میرسیم که از آب برفچال پر شده و خنک است. همه تیم توقف میکنند تا با آب سرد دست و صورت خود را بشویند و خنک شوند. در ادامه، در ورودی جاده چالوس توقفی دیگر روبروی بستنیفروشی دهاتی داریم. سرپرست و دو همنورد دیگر، تیم را به بستنی مهمان میکنند. در آنجا با آقای محمد مومن کیایی از اهالی کیاسر آشنا میشویم و گپ و گفتی دوستانه داریم. پس از صرف بستنی و قدردانی از زحمات همه اعضای تیم، از یکدیگر خداحافظی میکنیم.
ساعت ۱۸ همه در میدان توحید تا صعودی دیگر بدرود گفته و با لبخند راهی زندگی روزمره و دغدغههای آن میشویم.